شاعر یا نویسنده
قرن
آثار
توضیحات
۱- حکیم سنایی غزنوی
۶
حدیقة الحدیقة
شاعر و عارف و مدیحه سرا
۲- ابوالقاسم فردوسی
۵
شاهنامه
سرودن شاهنامه ۳۰ سال طول کشید
۳- ابوالفضل رشید الدین میبدی
۶
کشف الاسرار
تفسیر قرآن-این کتاب شرح تفسیر قرآن خواجه عبدا…انصاری است.
۴- ابومنصور موفق هروی
۵
الانبیه عن حقایق الادویه
درباره علم دارو شناسی
۵- سعدی
۷
بوستان (نظم) گلستان(نظم و نثر) دیوان قصائد و غزلیّات
موضوع بوستان و گلستان اخلاق و حکمت
۶- قیصر امین پور
معاصر
آینه های ناگهان-به قول پرستو-در کوچه آفتاب-تنفّس صبح
۷- سلمان هراتی
معاصر
از آسمان سبز- این ستاره تا آن ستاره- دری به خانه خورشید
۸- محمد علی اسلامی ندوشن
معاصر
روز ها
کتاب روزها: زندگی نامه نویسی
۹- شمس الدین محمد حافظ شیرازی
۸
دیوان اشعار
تخلّص: حافظ
۱۰- محمد حسین بهجت تبریزی
معاصر
دیوان اشعار- منظومه ترکی«حیدر بابا سلام»
تخلّص: شهریار
شاعر یا نویسنده
قرن
آثار
توضیحات
۱۱-بوشکور بلخی
۴
دیوان اشعار
۱۲- اوحدی مراغه ای
۸
مثنوی جام جم- دیوان (غزلیّات، قصائد، رباعیّات)
۱۳- جمعی از علمای هند
ساسانیان
کلیله و دمنه (از زبان حیوانات)
نصرا…منشی از عربی به فارسی ترجمه کرده
۱۴- مرزبان بن رستم
۴
مرزبان نامه (از زبان حیوانات)
داستان و تمثیل به شیوه کلیله و دمنه نوشته شده است
۱۵- سعد الدین وراوینی
۶
مترجم مرزبان نامه به فارسی
۱۶- عبید زاکانی
۸
موش و گربه-رساله دلگشا
طنز نویس
۱۷- محمد غزالی
۵
کیمیای سعادت نصیحةالملوک-احیاء علوم الدّین
۱۸- سهراب سپهری
معاصر
هشت کتاب
نقّاش و شاعر شعر نو
۱۹- ابوالفضل بیهقی
۵
تاریخ بیهقی
تاریخ غزنویان در ۳۰ جلد
۲۰- بیدل دهلوی
۱۲
دیوان اشعار
۲۱- نظامی گنجه ای
۶
مخزن الاسرار-لیلی و مجنون-خسرو و شیرین-هفت پیکر اسکندر نامه
شاعر یا نویسنده
قرن
آثار
توضیحات
۲۲- پروین اعتصامی
۱۳
دیوان اشعار
شاعره اجتماعی، اخلاقی، اندرزی
۲۳- مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)
۷
مثنوی معنوی(۶ دفتر) دیوان شمس(کبیر)
مثنوی: ۲۶۰۰۰ بیت دارد داستان های تمثیلی
۲۴- محمد تقی بهار
معاصر
دیوان اشعار-سبک شناسی
لقب: ملک الشّعرا
۲۵- خواجه عبد ا… انصاری
۵
مناجات نامه-الهی نامه
از پیشگامان نثر مسجّع لقب پیر هرات-پیر انصار
۲۶- خواجه نصیر توسی
۷
اخلاق ناصری
۲۷- کیکاووس بن اسکندر
۵
قابوس نامه
کتابی اخلاقی و تربیتی است
۲۸- ناصر خسرو
۵
دیوان اشعار-سفر نامه
۲۹- ابوریحان بیرونی
۵
تحقیق ماللهند التّفهیم(ستاره شناسی)
ریاضی دان و فیلسوف
۳۰- عطّار نیشابوری
۷
تذکرة الاولیا(نثر) منطق الطّیر(شعر)
تذکرةالاولیا: شرح زندگی اولیای الهی-منطق الطّیر: داستان پرندگان
۳۱- مهدی اخوان ثالث
معاصر
ارغنون
شاعر شعر نو
۳۲- خواجه نظام الملک
۵
سیاست نامه
۳۳- فارابی
۴
احصاء العلوم
لقب: معلّم ثانی
۳۴- ابو علی سینا
۵
شفا-قانون-دانش نامه علایی
پزشک و فیلسوف
۳۵- نظامی عروضی
۶
چهار مقاله
دبیری-شاعری-نجوم-طبابت
شاعر یا نویسنده
قرن
آثار
توضیحات
۳۶- صدر الدّین شیرازی
۹
اسفار اربعه
لقب: ملّا صدرا
۳۷- محمّد گودرزی
معاصر
کودکی از جنس نارنجک
۳۸- علی بابا جان
معاصر
نمک زندگی
شاعر تاجیکستان
۳۹- خیّام
۵
رباعیّات
فیلسوف-شاعر-منجّم
۴۰- کمال خجندی
۸
دیوان اشعار
عارف و شاعر
۴۱- اقبال لاهوری
۱۳
دیوان اشعار
شاعر پاکستانی
۴۲- ویکتور هوگو
۱۹م
بینوایان
فرانسوی
۴۳- آنتون دوسنت اگزوپری
۱۹م
شازده کوچولو
فرانسوی
گزاره:نهاد
هر جمله از دوقسمت نهاد و گزاره تشکیل می شود.
نهاد: قسمتی از جمله است که درباره ی آن خبری داده می شود.
گزاره: گزارش یا خبری است که درباره ی نهاد داده می شود.
نکته ی مهم: نهاد یا گزاره ممکن است شامل یک کلمه یا چندین کلمه باشد.
نحوه ی تشخیص نهاد و گزاره در جمله: برای تشخیص نهاد در جمله می توان از جمله ی سؤالی
چه کسی؟ یا چه چیزی؟ استفاده کرد پس از تشخیص نهاد بقیّه ی جمله گزاره محسوب می شود.
مثال۱:علی به مدرسه رفت. نهاد:علی گزاره:به مدرسه رفت
مثال۲: انقلاب اسلامی ایران، یک حادثه ی بزرگ تاریخ است.
نهاد:انقلاب اسلامی ایران گزاره:یک حادثه ی بزرگ تاریخ است
مثال۳:ما باید تاریخ گذشته و امروز خود را بشناسیم.
نهاد: ما گزاره:باید تاریخ گذشته و امروز خود را بشناسیم
اجزای گزاره: گزاره از اجزایی تشکیل می شود که مهم ترین جزء آن فعل است که معمولاً در پایان جمله
قرار می گیرد از اجزای دیگری که در قسمت گزاره قرار می گیرد می توان به مسند، مفعول، متمّم و...
اشاره کرد.
فعل: فعل کلمه ای است که انجام عملی یا داشتن یا پذیرفتن حالتی را در زمان معیّن بیان می کند.
ویژگی های فعل:با توجّه به تعریف فوق می توان برای هر فعلی چند ویژگی را در نظر گرفت:
۱- انجام عملی یا داشتن یا پذیرفتن حالتی مثال:
علی به مدرسه رفت.( عمل رفتن)
انقلاب اسلامی ایران، یک حادثه ی بزرگ تاریخ است.
(فعل" است" داشتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد)
هوا سرد شد. (فعل"شد" پذیرفتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد)
۲-زمان (ماضی، مضارع، آینده)
۳-شخص (اوّل شخص، دوم شخص، سوم شخص)
۴- شمار (مفرد یا جمع)
ساختمان فعل: هر فعلی از دو قسمت ۱-بن(ماضی یا مضارع) ۲-شناسه
حال با توجّه به مطالب فوق و مطالبی که در سال اوّل یاد گرفته اید ویژگی های فعل زیر را بیان کنید.
فعل |
زمان |
شخص |
شمار |
بن |
شناسه |
رفتیم |
--------- |
-------- |
-------- |
-------- |
--------- |
زینت خوان ملک رعیت وتجارکماچ
روشنی بخش دل وسفره افطارکماچ
چون پدیدارشودنیم رخ ماه صیام
مینمایدرخ خوش چهر ه به انظار کماچ
نان خوشمزه بوشهری شیرین شکرین
هست پیرامن او صحبت بسیار کماچ
گرده وبلبل وسنگک ودوصدنان دگر
گر بودخوشمزه گویندکه انگار کماچ
کیک فنجونی یزد ی و کلمپه ی کرمان
درحضورتوخجل مانده به بازار کماچ
وقت افطارکه گسترده شودسفره ما
می زدایدزرخت زردی وزنگار کماچ
شکرایزدکه همه عمرسلامت باشیم
گرچه شدباب دل سالم وبیمارکماچ
بین که ازشرم رخش یوخه دوصدتاگشته
لیک اماهمه جاگشته پدیدارکماچ
نیک دانی که چه پیمان شکنان بسیارند
تا ابد با تو فقط در همه جا یار کماچ
خامه گر ناز کند بر سر شیرینی تر
مسقطی جان بدهد در ره دلدار کماچ
قدمتش گر چه بود بیش دو صد سال ولی
باز مانده است دلا با تو وفادار کماچ
هیچ بهتر نبود تحفه از این شهر ودیار
گر از این سو گذری یک نه که صد بار کماچ
این قصیده بسرودم ز سر شوق که تا
بعد از این ما همه باشیم طرفدار کماچ
توضیح
کماچ نوعی نان حجمیست که کنجد وشکر بر روی ان
میریزند بسیار خوشمزه است به خصوص در ماه مبارک
رمضان بسیار مورد پسند روزه داران میباشد واستقبال
زیادی از ان میکنند÷
ماه رمضان است به میخانه نرو
بی شله ی زرد وبی حلیم خانه نرو
تا هست کماچ گرمه باشیروشکر
جاناتوسراغ جام وپیمانه نرو
واکه می فهمی دس ِ عشق ِ توبدحالـُم هنی
نومدی اِی بی صفت سی پـُرس ِ احوالـُم هنی
هرشووی پُی بونه ای تادم فِدَه تـُون می دوُم
نومدی یک دهفه جِی صدشو ودُمبالـُم هنی
پُی جُهالـَل هِرّوهِرتـُوخنده وپُی ما بُقی
نگوتِ ماسِی بُکـُ، کـَم شامس واقوالـُم هنی
نون ِ گـَپ غرق ِ گـُیَک غـَلـِّی عمل کـُلکـُو زده
سی توپاکِ پاک عـُنـّا تخم ِ پاچالـُم هنی
سیل ِ مَسِّت پارتِی سو،گرم کِرده لارم ِ
ازدس ِ خَندِی قشنگِت مَسّ وپامالـُم هنی
عمرِپُی تقویم ِ دل اِشمُردم ِ عیوُم مُکُ
اِی بوینی مَسّ ِ یاری خَش سن وسالـُم هنی
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگیتن پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوشت عهد بندد زمیان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که زکوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایش
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که زجان ما بگردان ره آفت قضا را
چو زنم چو نای هر دم ز نوای شوق تو دم
که من غریب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام شنایی بنوازد آشنا را
زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
الهی جانب من کن نگاهی مرا بنما به سوی خویش راهی
نگاهی کن که رو ارم به سویت رهی بنما که جاگیرم به کویت
به ذکر خود بلند اوازه ام کن رفیق لطف بی اندازه ام کن
بیفشان از وضو بر رویم ان اب که از غفلت نماند در سرم خواب
به چشم مرحمت سویم نظر کن شفیع اخرت، خیر البشر کن
در خرایات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم
جلوه بر مغان مفروش ای ملک الحاج که تو
فای بینی و من خانه خدا می بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دو راست همانا که خطا می بینم
سوز دل اشک روان اه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما می بینم
ساحل بی کران دلم راه افتاد
دلم به عشق تو یاد افتاد
عشق بی پایانم صدایت میکند
عشقت را بی تمنا فریاد میکند
بی تو هرروزافتاده ام خسته
گفته وخسته مثل پسته
عشق من کجایی که یادم نمیکنی
سر سزنده وقبراقم می کنی
باز باران....بی ترانه....گریه های بی بهانه....می خورد بر سقف قلبم ....یادم ارد روی ماهت...
...باورت شاید نباشد....که دلم تنگ است برایت
از گل پرسیدند عشق چیست:گفت از من زیباتر
از زنبور پرسیدندعشق چیست:گفت ازعسل شیرین تر
از عشق پرسیدند چیستی:گفت نگاهی بیش نیستم
صفحه قبل 1 صفحه بعد